- پناه داشتن
- ملجا داشتن ملاذ داشتن
معنی پناه داشتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مجرم بودن مقصر بودن خطا کار بودن
آگاهی داشتن خبر داشتن مستحضربودن
ناتوانی توان نداشتن
پوشیدن نهفتن نهان کردن پنهان ساختن پنهان داشتن راز کردن اسرار اخفاء کنم کتمان. یا رو پنهان کردن، خود را از داین یا محصل و مامور دیوانی و امثال آن نهفتن، یا روی در پرده تراب پنهان کردن، مردن
ملجا یافتن
ملازم شغل یا کار یا حرفه ای بودن: اژدهایی پیشه دارد روز و شب با عاقلان باز با جهال پیشه ش گربگی و راسوی. (ناصرخسرو) همان مهر و خدمتگری پیشه داشت همان کاردانی در اندیشه داشت. (اقبالنامه. 60)
حامل پیام بودن
باطل داشتن، ضایع فاسد کردن
نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن
شاهد داشتن، دلیل و مدرک داشتن
نگاهداری کردن، متوقف ساختن، ایست دادن
رنجه کردن، رنجه ساختن، آزرده ساختن، آزار رساندن، برای مثال جنگ یک سو نه و دل شاد بزی / خویشتن را و مرا رنجه مدار (فرخی - ۱۳۹)
افسار چیزی (یا کسی) را به دست داشتن
شاهد داشتن، دلیل داشتن حجت داشتن: تو اگر بحسن دعوی بکنی گواه داری که کمال سرو بستان و جمال ماه داری. (سعدی)
حفظ کردن حفاظت کردن پاسبانی کردن: یا رب تو مر حسین ابوبکر را مدام از کل حادثات زمانه نگاه دار، (لباب الالباب) در جایی محفوظ داشتن: مردم آزاری... سنگی بر سر صالحی زد. درویش... سنگ را نگاه همی داشت تازمانی که ملک را بر آن لشکری خشم آمد، مراقبت کردن توجه کردن: طلایه فرستاد هرسو براه همی داشت لشگر زدشمن نگاه، تعمد کردن پرورش دادن، باز داشتن منع کردن، توقیف کردن
beherbergen
mieszkać
abrigar
ospitare
huisvesten
อาศัยอยู่
घर में रहना